دولت علوى، براى اداره جامعه و اداى وظایفى که بیان شد، داراى اموال و درآمدهایى است . برخى از این اموال به طور مستقل متعلق به دولت است (انفال) و برخى دیگر متعلق به عموم مسلمانان، که در عین حال در اختیار دولت اسلامى قرار دارد. در واقع دولت اسلامى از آن جا که حافظ منافع و مصالح عامه جامعه است، سرپرستى این اموال را بر عهده دارد. امام علیه السلام درباره انواع مختلف مالها، مىفرماید: قرآن بر پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم نازل گردید و مالها چهار قسم بود: مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراثبران قسمت نمود؛ غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود؛ خمس که آن را در جایى که باید نهاد، و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد. (74) در کلام امام علیه السلام اموال غیرشخصى شامل فىء، خمس و صدقات شود.
قرآن کریم فىء را در سوره حشر چنین معرفى مىنماید:
وما أفاء الله على رسوله منهم فما أوجفتم علیه من خیل ولا رکاب ولکن الله یسلط رسله على من یشاء والله على کل شیء قدیر ما أفاء الله على رسوله من أهل القرى فلله وللرسول ولذی القربى والیتامى والمساکین وابن السبیل کی لا یکون دولة بین الأغنیاء منکم (75)
محققان درباره مفهوم فىء در آیه شریفه و روایات، نظرهاى مختلفى دادهاند. (76) شاید با توجه به ظاهر روایات بتوان گفت فىء شامل غنائم جنگى، انواع انفال، خراج و جزیه مىشود. آیه انفال در غنائم جنگ بدر نازل شده است، اما بعد از آن لفظ انفال در اموالى که از طریق غیر جنگ به دست آمده، استعمال شد. بنابراین بر خراج و جزیه اطلاق نمىگردد . غنائم جنگى نیز قسیم انفال و فىء است و بر حسب استعمالات شایع، لفظ فىء مساوى با لفظ انفال و یا ـ اگر خراج و جزیه را شامل انفال ندانیم ـ اعم از آن است. فىء و انفال نیز قسیم صدقات و خمساند. (77) البته فىء در سخنان متعدد امیرالمؤمنین علیه السلام گویا شامل غنائم جنگى نیز مىشود . (78) امام علیه السلام در نامهاى به یکى از کارگزاران خود ـ که در اموال عمومى خیانت کرده بود ـ فىء را ملک مجاهدان بر مىشمارد: ... تبتاع الإماء و تنکح النساء من أموال الیتامى والمساکین والمؤمنین والمجاهدین الذین أفآءالله علیهم هذه الاموال. (79) تو چگونه از مال یتیمان، مساکین و مؤمنان مجاهد ـ که خداوند این اموال را بدانان بازگرداند ـ کنیز مىخرى و زنان به نکاح درمىآورى؟ به هر روى امام علیه السلام هر یک از منابع مالى را به طور جداگانه بیان مىکند؛ چنان که آیه شریفه انفال را این گونه شرح مى دهد : ان للقائم بامورالمسلمین الانفال التى کانت لرسول الله، قال عزوجل یسألونک عن الانفال قل الانفال لله و الرسول. فما کان لله و لرسوله فهو للامام. (80) در طلیعه نامه خود به مالکاشتر نیز وظیفه او را جمعآورى خراج (و جبایةخراجها) برمىشمرد . (81) جزیه نیز از منابع مالى حکومت اسلامى است که از اهل ذمه گرفته مىشود. (82) بنابراین منابع مالى در حکومت علوى، بدین قرارند:
ـ زکات و صدقات.
ـ خمس.
ـ غنائم جنگى.
ـ فىء که شامل خراج و جزیه مىشود.
ـ انفال.
همچنین مالیات حکومتى را نیز مىتوان بر منابع مالى دولت افزود. زیرا بنابر نقل امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) حضرت امیر علیه السلام بر هر اسب از اسبهایى که آزاد مىچریدند، در هر سال دو دینار و بر اسبهاى تندرو در هر سال یک دینار وضع نمود. (83) بنابر ظاهر این روایت، حضرت مالیات جدیدى قرار داده است. هر چند اغلب فقها این روایت را بر زکات مستحبى حمل کردهاند، از ظاهر روایت چنین برمى آید که امام علیه السلام چنین زکاتى را مىگرفتند. بنابراین مىتوان حکم در این روایت را در برابر روایاتى که زکات را منحصر بر نه چیز مىشمارند، حکم حکومتى ولى امر دانست.
منابع مالى در دوران على علیه السلام از وضعیت مناسبى برخوردار نبود و اولین خلل بعد از مرگ عثمان و روى کار آمدن على پیدا شد؛ زیرا مصر دیگر مالى را براى مدینه و برخى مناطق حجاز نفرستاد. (84) بیتالمال بصره بر اثر تسلط عایشه و طلحه و زبیر، بر آن پخش و پراکنده شد. (85) آشوبهاى خراسان در این دوره نیز موجب ضعف منابع دولت شد. (86) علاوه بر موارد پیش گفته، جنگهاى آزادىبخش که در دوران سابق، موجب عایدات فراوانى مىشد، به سبب جنگهاى داخلى متوقف شد و به طور کلى اوضاع و احوال اقتصادى دوران على را آشفته کرد و درآمد جامعه را تنزل داد؛ در حالى که در دوران عثمان، درآمدها در اوج خود بود. (87) امیرالمؤمنین علیه السلام با وجود درگیرىهاى سیاسى و نظامى فراوان، هرگز از حفظ درآمدهاى عمومى غافل نشد و آن چنان در امر بیتالمال سختگیر بودند که بعضى از کارگزاران متخلف از ترس مجازات شدید به دشمن حضرت پیوستند. تصرف در بیتالمال، هر چند به ظاهر پسندیده ولى خارج از حکم قانون و شرع ـ از بازرسى امام عادل استثنا نشد و خطاکار همانند خائنى که اموال بیتالمال را براى خود و اطرافیانش مصرف کرده است، حسابرسى و مجازات مىشد . داستان مصقلة بن هبیره را براى نمونه در این جا ذکر مىکنیم: معقل بن قیس (یکى از سرداران سپاه على) در نبردى نصاراى بنى ناجیه را اسیر کرد و در مسیر به مصقلة بن هبیره شیبانى، کارگزار على علیه السلام در «اردشیر خره» برخورد. عدد اسرا پانصد تن بود. زنان و بچهها با دیدن مصقله، شروع به گریه کردند و فریاد مردان بلند شد: «اى ابوالفضل، و اى پناه دهنده ضعفا، ... بر ما منت نهاده، ما را خریده و آزادنما.» مصقله تحت تأثیر احساسات واقع شده، گفت: «به خدا قسم که بر آنها صدقه مىدهم؛ زیرا خدا صدقهدهندگان را پاداش مىدهد ....» آنان را به پانصد هزار درهم خرید. معقل اسرا را به او تحویل داد و گفت در فرستادن مال براى امیرالمؤمنین شتاب نما. مصقله گفت الان مقدارى از آن را مىفرستم و همین طور تا این که چیزى از آن باقى نماند. معقل حضرت را از ما وقع مطلع ساخت ... حضرت متوجه شد که مصقله اسرا را آزاد کرده و از آنها مالى جهت آزادیشان نگرفته است. از این رو فرمود: «من مصقله را نمىبینم جز این که مسئولیتى را به عهده گرفته است که به زودى در آن گرفتار خواهد شد.» سپس حضرت طى نامهاى به او نوشت. «اما بعد. از بزرگترین خیانتها، خیانت به جامعه است و بزرگترین غش به مردم شهر، غش و خیانت به امام و رهبر . پانصد هزار درهم از حق مسلمین پیش تو است، وقتى که فرستاده من آمد، به وسیله او آنها را بفرست و گرنه وقتى که نامه مرا مطالعه کردى، به جانب من حرکت کن. همانا به فرستاده خود گفتهام که حتى یک ساعت تو را تنها نگذارد. مگر این مال را بفرستى.» (88) مهمترین نکتهاى که از حکومت حکیمانه علوى باید آموخت حرکت اصولى و رسالتمدارانه حضرت است: در حالى که درآمدهاى دولت کاهش یافته و از سوى دیگر هزینههاى آن ـ بر اثر درگیرىهاى نظامى و بسط عدالت و رفع فقر از چهره جامعه ـ رو به فزونى است، امام حکیم، افزایش زودگذر منابع دولت را وجهه همت دولت خود نساخت و در جمعآورى مالیاتها مصلحت مردم را بر هر چیز دیگرى مقدم داشت، و سیاستها و تدابیرى را به کار بست که الگوى مناسبى براى سیاستگذاران و کارگزاران کشورهاى اسلامى شد.
دولتها بسته به ترکیب عواملى چون فرهنگ، موهبتهاى طبیعى، فرصتهاى تجارى و توزیع قدرت، در شکلها و اندازههاى مختلف بودهاند. (89) تقسیمبندىهاى متفاوتى درباره انواع دولت از جهات مختلف (رابطه دولت با شهروندان، اهداف اقتصاد کلان، در رابطه با توسعه و ...) صورت گرفته است. (90) یکى از مهمترین معیارهاى دستهبندى، تقسیم بر پایه قلمرو دخالت دولت در اقتصاد است . بر این پایه دولتها را به سه دسته کلى تقسیم مىکنند:
.1 دولت حداقل (کلاسیک)؛
.2 دولت متوسط (رفاه)؛
.3 دولت حداکثر (برنامهریزى متمرکز). (91)
تبیین امورى که دولتها بر عهده دارند، مىتواند در جهت تمایز این دولتها و همچنین تا حدودى در سنجش اندازه دولت علوى در بین دولتهاى رقیب مفید باشد. این امور در اصطلاح بودجه شامل موارد زیر مىباشند: (92) امور عمومى: مجموعهاى از وظایف کلاسیک و عمومى دولت که موجبات برقرارى عدالت، حفظ نظم و امنیت داخلى، روابط خارجى، وضع قوانین و مقررات و اعمال حاکمیت دولت را در تنظیم روابط دستگاههاى دولت با یکدیگر، تنظیم روابط دستگاههاى دولت با مردم و تنظیم روابط دستگاه دولت با نیروى کار و سرانجام تنظیم روابط افراد با یکدیگر در برابر قانون به منظور حفظ نظام کشور تعیین مىنماید.
امور دفاعى: مجموعهاى از وظایف دولت که در جهت حفظ و حراست از مرزهاى کشور و برقرارى ثبات سیاسى از طریق دفاع نظامى و غیرنظامى کشور به منظور حفظ و گسترش امکانات توسعه اقتصادى و اجتماعى را فراهم مىآورد.
امور اجتماعى: مجموعهاى از وظایف دولت که امکانات زیست مطلوب انسان را در اوقات مختلف کار، فراغت و استراحت جهت تعادلهاى اجتماعى برقرار مىکند.
امور اقتصادى: مجموعهاى از وظایف دولت که امکانات تولید به توزیع و مصرف را از طریق ایجاد و توسعه ظرفیتهاى اقتصادى در جهت تعادلهاى اقتصادى در جامعه برقرار مىسازد .
در این نوع دولت، هم مالکیت عمومى و هم میزان مداخله دولت در حداقل لازم است. ترجیحات انفرادى محترم بوده و منافع اجتماعى مبتنى بر منفعت فردى است. دولت، تنها نقصها و کاستىهاى مکانیزم بازار را جبران مىکند. حد تصدىگرى در این نوع دولت، محدود به امور عمومى، امور دفاعى و تا حدود اندکى به امور اجتماعى (آموزش و ...) است.
دولت برنامهریز متمرکز، قطب مخالف دولت حداقل است. در این دولت افزون بر تمامى ابزارهاى تولید که به تملک دولت در مىآید، همه تصمیمات اقتصادى نیز به طور متمرکز از سوى دولت اتخاذ مىشود، و دولت در تمام امور چهارگانه فعال است.
طیفى از انواع دولتها است که در حد فاصل میان دو حد افراطى این تقسیمبندى قابل شناسایىاند . دولت رفاه، دولتى است که علاوه بر امور عمومى و دفاعى، در امور اجتماعى و اقتصادى نیز فعال است. البته مفهوم دولت رفاه، مانند مفاهیم فقر و برابرى فرصت، اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت است. (93) طیف گستردهاى از دولتها در این عنوان جاى دارند.
دولتها با ایفاى نقش بیشتر در زمینه امور اجتماعى و همچنین تصدى بیشتر در امور اقتصادى به دولت حداکثر نزدیک مىشوند. اما دولتهایى نیز با واگذارى امور اقتصادى به بخش خصوصى، به سمت دولت حداقل گرایش دارند؛ هر چند بر عهده گرفتن وظایف در امور اجتماعى نیز مىتواند این دولتها را از یکدیگر متمایز سازد. نمودار زیر انواع دولتها را در رابطه با نقش آنها در اقتصاد، نشان مىدهد. (94) سهم دولت در اقتصاد 100% .
دولت برنامهریزى متمرکز .
دولت برنامهریزى بخشى .
دولت سوسیال ـ دموکرات .
دولت رفاه .
دولت کینزى .
دولت حداقل کلاسیکى اکنون با توجه به وظایف و منابع مالى و اختیارات دولت علوى، مىتوان جایگاه آن را کمابیش روشن ساخت.
دولت علوى، مانند دیگر دولتها، در امور دفاعى فعال بود. در اندیشه امام على علیه السلام، برقرارى سپاه جز به وسیله خراج امکانپذیر نیست. (95) بنابراین هزینه تجهیزات و استحکامات دفاعى و پرداخت حقوق پرسنل نظامى، مانند زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله از بیتالمال تأمین مىشد.
در تشکیلات ساده دولت علوى، امور داراى ویژگىهاى خاص است. هر چند قانون حکومتى در دایره شرع تعیین مىشود، حکومت علوى در سه زمینه زیر براى خود اختیارات حقوقى قائل بود:
در مقابل احکام ثابت و دائمى، احکام متغیرى وجود دارد که بنابر مقتضیات و مصالح زمان به وجود آمدهاند. محدوده پیدایش این احکام متغیر، مباحات است. ولىامر بر مبناى ولایتى که بر جامعه دارد، در دایره این مباحات تصرف مىکند و بنابر مقتضیات و مصالح مورد نظر حکم الزامى را تشریع و وضع مىنماید. سیاستهاى اقتصادى امام از قبیل جلوگیرى از احتکار، ضامن دانستن رنگرزان و طلاسازان به منظور رعایت احتیاط در مورد اموال مردم (و مراقبت در حفظ آنها) (96) دستور اخذ مالیات از اسب، (97) و غیره ... (98) اساس حق قانونگذارى وى در این دایره مىباشد.
اجراى حقوق اقتصادى در بعضى موارد موجب تزاحم دو حق اجتماعى و یا یک حق اجتماعى و یک حق فردى مىگردد. تشخیص حق و حکم اهم و تقدیم آن بر حکم الزامى از وظایف و اختیارات حقوقى ولى امر است.
یکى دیگر از مسئولیتهاى حقوقى ولى امر، ولایت و اختیارات وى درباره اجرا و تطبیق قوانین و احکام اسلامى و تعیین شکل و قالب مناسب با روح این قوانین است. تعیین قضات، استانداران، کارگزاران، بازرسان و ناظران بر بازارها و دستوراتى که حضرت براى اجراى دقیق و نحوه آن به کارکنان دولت مىدادند، بر پایه همین اختیار حقوقى بوده است.
حفظ امنیت، مبارزه با ظلم و تعدى و احقاق حقوق مظلومان در دستگاه حکومت علوى ـ همچنان که گذشت ـ از اهمیت بسیار بالایى برخوردار است. از این رو امام به مالک اشتر درباره دستگاه قضاوت مىنویسد: آن گاه، با جدیت هر چه بیشتر قضاوتهاى قاضى خویش را بررسى کن و در بذل و بخشش به او سفره سخاوت را بگستران، آن چنان که نیازمندیش از بین برود و حاجت و نیازى به مردم پیدا نکند. (99) همچنین روایت شده است که حضرت نمىپسندیدند حقوق قاضى از طرفین دعوا گرفته شود؛ بلکه بیتالمال را منبع تأمین حقوق قاضى مىدانستند. (100) معتقد بودند وضع زندگى کارمندان دولت بایستى از چنان کیفیتى برخوردار باشد که جلوى خیانت آنان را از بیتالمال بگیرد. سپس حقوق کافى به آنها بده؛ زیرا این کار آنان را در اصلاح خویش تقویت مىکند و از خیانت در اموالى که زیر دست آنها است، بىنیاز مىسازد. به علاوه این حجتى در برابر آنها است، اگر از دستورات سرپیچى کنند، یا در امانت خیانت ورزند. (101) حکومت علوى به دلیل مسئولیت در برابر امور دینى و معنوى جامعه، با کسانى که درصدد تخریب اعتقادات مردم و بدعتگذارى در دین مردم بودند، مبارزه منطقى و سخت مىکرد. از این رو بر هزینه اداره دستگاه حکومت علوى افزوده مىشد.
دولت علوى بر اثر آرمان عدالتخواهى، در امور اجتماعى هزینه سنگینى را متحمل شد. محو سایه شوم فقر از جامعه اسلامى، حمایت از سطح زندگى مطلوب براى کلیه اعضاى جامعه و تأمین بازنشستگان، قلم عمدهاى از منابع مالى دولت علوى، به ویژه زکات و نیمى از خمس را به خود اختصاص مىداد.
هزینه آموزش و پرورش نیز یکى از موارد و مصرف بیتالمال بود؛ هر چند در آن دوران وظیفه دولت به گستردگى امروز نبوده است. عمران و آبادى شهرها و روستاها نیز از دغدغههاى اصلى حکومت علوى است. (102) گفتنى است که نقش بخش اختیارى (103) (خیریه) در تأمین امور دفاعى و اجتماعى در اسلام بسیار حائز اهمیت است. انفاقات شبانه و حمایت مستمر از مستمندان و اوقاف متعدد و گسترده که توسط امام على حتى در دوران خلافت صورت گرفت، گواه صدقى است که این بخش مىتواند دولت را در این امور یارى رساند و از گسترش حجم دولت بکاهد.
برخلاف امور عمومى، دفاعى و اجتماعى که حکومت علوى در آنها بسیار فعال بود، در امور اقتصادى کمتر دخالت کرده است. نظارت بر بازار و حمایت از بخش خصوصى از طریق کمک به ایجاد امور زیربنایى و رفع موانع تولید و کاهش بار مالیاتى، موضوعاتى هستند که دولت در این زمینه نقش داشت. تصدى دولت در امور اقتصادى شاید در سطح حفظ و نگهدارى چارپایان متعلق زکات و احتمالا زمینهایى که براى چراى این گونه حیوانات و نظایر آن قرق مىشده است، محدود مىگردید. البته زمینهاى خراجیه در مالکیت دولت بود که براى کشت، در اختیار زارعان قرار مىگرفت؛ در عوض از آنها خراج دریافت مىشد. ولى زمینها و شغلهایى نیز مالکیت خصوصى داشتند.
بنابراین دولت علوى را مىتوان دولت متوسط قلمداد نمود که در امور اجتماعى مسئولیت زیادى را بر عهده داشت. ولى ذکر یک نکته درباره این گمانهزنى لازم است:
تبیین اندازه دولت علوى با توجه به معیارهاى وظایف، منابع و اختیارات قانونى صورت گرفته است؛ اما این که آیا اندازه دولت در زمان فعلى نیز بدینسان است، احتیاج به یک بررسى فقهى و تطبیق احکام با توجه به شرایط و مقتضیات زمان دارد. در حالى که منابع فقهى عمدتا قرآن و روایات سایر ائمهعلیهم السلام بوده و روایاتى که از امام على علیه السلام موجود است براى استنباط تمام احکام مسئله کافى به نظر نمىرسد، جهتگیرى کلى دولت علوى با توجه به آنچه گذشت و همچنین اهداف و سیاستهاى اقتصادى حضرت ـ که در بخش دوم بدان اشاره مىشود ـ به سمت دولت متوسط با وضعیت پیشگفته مىباشد.
سیاستهاى اقتصادى هر دولتى، تبلور اندیشه و منش دولتمردان در حل مشکلات اقتصادى ـ اجتماعى جامعه است. در دولت مسئول و خدمتگزار علوى ـ همانگونه که در بخش پیشین گذشت ـ دغدغه اصلى، حفاظت از کرامت مردم و نه بقاى خود است. اقدامات و تدابیر به گونهاى اتخاذ شدهاند که مردم نقش برجستهاى را ایفا کنند. دولت در این راه بسترساز و حامى حرکتهاى مردمى در تمامى عرصههاى اجتماعى مىباشد؛ زیرا نه تنها به توانایى مردم اعتماد بود، بلکه این مردم هستند که باید مسئولیت اداره زندگى خود را در ابتلائات، رونق و رکود برعهده گرفته، نردبان ترقى را بپیمایند. مهمترین ویژگى و برترى دولت علوى بر دولتهاى رقیب، مراقبت از این اصول و روى نتافتن از آن، در وضعیتهاى دشوار است. امام على علیه السلام با درک صحیح از نابهسامانىها و انحراف از آرمانهاى مقدس و بلند نبوىصلى الله علیه وآله، کوشید تا علىرغم مشکلات تحمیلى، تدابیرى در پیش گیرد که اهداف عالى اسلام را تضمین نماید. بخش دوم مقاله، براى اثبات این مدعا به بررسى وضعیت جامعه اسلامى تا پیش از خلافت امام علیه السلام، اهداف و سیاستهاى اقتصادى دولت علوى مىپردازد.
2ـ.1 مفاهیم کلى
2ـ1ـ.1 تعریف سیاست اقتصادى
سیاست اقتصادى بخشى از سیاست دولتها است. سیاست اقتصادى به معناى خاص، کلیتى از تدابیر اقتصادى است. با دیدگاهى محدودتر ـ مىتوان آن را کاربرد تدابیر خاص براى وصول به اهداف معین تلقى کرد. (104) امروزه از علم اقتصاد دو گونه استفاده مىشود: نخست استفاده، تشریح، تبیین و پیشبینى سیر تولید، تورم و درآمدها است؛ لیکن بسیارى برآنند که ثمره تلاشهاى فوق را باید در کاربرد دوم این علم، یعنى بهبود بخشیدن به عملکرد اقتصادى یافت. (105) در این صورت سیاستهاى اقتصادى در حوزه اقتصاد دستورى قرار مىگیرد؛ زیرا تدابیر اقتصادى معمولا شامل قضاوت درباره ارزشها است؛ یعنى با مسائل «چه باید باشد» و «چه نباید باشد» سر و کار دارد. از این جهت سیاست اقتصادى منشأ مجادلههایى درباره ارزش نظریههاى اقتصادى و سیاست اقتصادى واقع مىشود. (106) البته سیاست اقتصادى به منزله یک علم اثباتى در علم اقتصاد، درباره دیدگاههاى گوناگون در این حوزه بحث مىکند. این علم مىکوشد ابتدا واقعیات محسوس و عینى را که ضمن عمل به دست آمده است، بهطور منظم بیان و درجهبندى کند. مهمترین وظیفه این علم در این زمینه توضیح این مطلب است که چرا عاملان اقتصادى در شرایط معین بهطور نمونهاى و خاص رفتار مىکنند. در مرحله بعدى، تحلیل هدفها و مناسبات بین هدفها و پیشبینى تأثیرات ناشى از تدابیر اقتصادى را ـ که با روشهاى گوناگون و در مشاهده با مقامات صلاحیتدار سیاسى حاصل مىشود ـ مورد بحث قرار مىدهد. بنابراین مبانى توضیحى علم سیاست اقتصادى ـ در مقایسه با مبانى تئورىهاى اقتصادى ـ عموما کمتر انتزاعى است. (107)
مسائل فراوانى که سیاست اقتصادى با آنها درگیر است، جدا از ویژگىهاى خاص زمان و مکان وقوع آنها، ساختار منطقى مشابه و واحدى دارند. در واقع مسئله سیاست اقتصادى از سه عنصر تشکیل مىشود:
ـ وضعیت.
ـ اهداف.
ـ ابزارها.
وضعیت به منزله اولین عنصر، عبارت است از وضعیت کنونى اقتصاد. وضعیت، همچنین شامل عوامل على و چگونگى ادامه توسعه و روند احتمالى آن در آینده نیز مىشود. این وضع ممکن است مستقل از هر فعالیت سیاسى و صرفا از طریق تحقیقات اقتصادى تحلیل شود. به هر روى باید در نظر داشت که همیشه هدفها و ابزارها به وسیله عاملان سیاستها به یک وضعیت معین مرتبط مىشوند. (108) اهداف، به منزله عناصر تشکیلدهنده سیاست اقتصادى، گویاى مسیر حرکت عمل سیاسىاند. اصولا براى اینکه بتوان دست به عمل زد، مقامات سیاسى باید ذهنیت روشنى درباره این که در اصل چه مىخواهند و چه شرایطى را در بررسى وضعیت مطلوب مىدانند، داشته باشند. از این رو مىتوان هدفها را نوعى تصورات مربوط به وضعیت مطلوب سیاسى تعریف کرد.
یک هدف ممکن است در عین حال ابزارى در راه نیل به اهداف بالاتر باشد. در چنین حالتى، این هدف از هدفهاى اولیه یا هدفهاى بینابین است. در حالى که هدف بالاتر را مىتوان هدف نهایى یا عالى نامید. ویژگى هدف ناب ـ اگر بخواهیم این اصطلاح را در جاى خود و با دقت به کار بریم ـ در این است که به سهم خود ابزار رسیدن به هدفهاى دیگر قرار نگیرد .
در تشریح مسائل سیاست اقتصادى، این مشکل هست که در قلمرو خاص اقتصاد به هیچ وجه هدف نهایى مطرح نمىشود، حتى رفاه ملى و اعتلاى سطح زندگى مردم که همواره و بیشتر به منزله هدف نهایى سیاست اقتصادى در نظر گرفته مىشود، در نهایت فقط ابزارى براى تحقق هدفهاى اجتماعى ـ سیاسى دولت است. (109) روابط بین هدفها از وضعیتى ناشى مىشود که در آن چندین هدف مطرح مىباشد. در این صورت باید میان سه دسته از هدفها تفاوت گذاشت؛ یعنى:
.1 اهداف خنثا؛
.2 اهداف رقیب؛
.3 اهداف مکمل و هماهنگ.
ابزارها براى تغییر وضعیت طبق هدفها استفاده مىشوند. در منابع علمى و تحقیقى از واژههاى ابزار، متغیر ابزار، شاخصها (پارامترها)ى عمل، وسیله، تدابیر، اسباب، دخالت و مداخله، غالبا به یک معنا استفاده مىشود. در کنار آن رسم و سنتى هست که به موجب آن «ابزار» را در معناى عام مىفهمد؛ اما هنگام کاربرد، آن را به صورت تدابیر یا اقدامات درمىیابد . مثلا تعرفه گمرکى یک ابزار و تغییر دادن آن یک تدبیر یا اقدام مىباشد. (110) ابزارها با توجه به شکل و محتواى آنها و بر حسب دیدگاههاى گوناگون طبقهبندى مىشوند . در فهرست زیر نظم و ترتیب آن از لحاظ آموزشى، منطقى و درست جلوه مىکند. از این لحاظ ابزارها به سه دسته تقسیم مىشوند:
.1 رهنمود اخلاقى ـ معنوى یا کاربرد ابزارى اطلاعات. در این موارد پایه و اساس قانونى وجود ندارد و طبق محاسبات در عمل تقریبا نیمى از امور سیاست اقتصادى را تشکیل مىدهد .
.2 ابزارهاى کیفى یا شرایط چهارچوبى حقوقى. بر اساس چهارچوبهاى حقوقى براى تنظیم فعالیت عاملان اقتصادى در سطح اقتصاد خرد و براى فعالیتهاى اقتصاد خرد و کلان، دولت به کار گرفته مىشود.
.3 ابزارهاى کمى. ابزارهاى کمى بر اساس زیربناى حقوقى براى سیاست اقتصاد خرد و اقتصاد کلان مورد استفاده قرار مىگیرند. (111) در مرحله اجرا، کاربرد ابزارها مسائل گوناگونى را به همراه دارد. یکى از مهمترین آنها مقاومت افراد و مقاماتى است که مشمول این سیاستها مىشوند و همین امر به مشکل شدن اجراى تدابیر و اقدامات سیاستهاى اقتصادى مىانجامد. عاملان اقتصادى با انگیزههاى متعدد اقتصادى و غیراقتصادى در برابر سیاستهاى اقتصادى از خود مقاومت نشان مىدهند.
در طول تاریخ، ملتها تلاش چندانى براى تأثیرگذاردن بر کارکرد اقتصادى خود نداشتهاند؛ اما با بسط اقتصاد کلان جدید، دانش چگونگى تأثیر سیاستهاى دولت بر اقتصاد پیشرفت کرده است. بدینسان اکنون شناخت بهترى نسبت به ابزارهاى سیاست اقتصادى وجود دارد.
در میان هدفهاى عمده، اشتغال کامل، ثبات قیمتها، توزیع مجدد درآمدها، رشد و ثبات بینالمللى (موازنه پرداختها) به درجات گوناگونى به وسیله بیشتر دولتهاى جدید و پیشرفته دنبال شدهاند. (112) هر دولتى براى دستیابى به اهداف اقتصاد کلان خود، انواع گوناگونى از ابزارها و سیاستها را به کار مىگیرد که مهمترین آنها عبارتند از:
.1 سیاست مالى.
شامل مخارج دولت و مالیاتبندى است. مخارج دولت نسبت میان مصرف عمومى و مصرف خصوصى را کاهش مىدهد؛ ولى ممکن است بر سرمایهگذارى و تولید بالقوه نیز تأثیر گذارد. سیاست مالى، دستکم در کوتاهمدت بر مخارج کل و از این رو بر تولید ناخالص ملى و تورم تأثیر مىگذارد . (113) همچنین از سیاست مالى مىتوان براى توزیع مناسب درآمد، استفاده کرد.
.2 سیاست پولى.
بانک مرکزى به منظور تنظیم حجم پول (عرضه پول)، سیاست پولى در پیش مىگیرد. تغییرات عرضه پول موجب بالا یا پایین رفتن نرخ بهره (سود) شده، بر سرمایهگذارى، تولید ناخالص ملى (واقعى و بالقوه) مؤثر خواهد بود.
بانک مرکزى از طریق به کارگیرى عملیات بازار باز (خرید و فروش اوراق)، تغییر نرخ تنزیل، تغییر نرخ ذخایر قانونى و همچنین از طریق تعیین اعتبارات (به طور مستقیم) مبادرت به سیاست پولى مىکند. (114)
.3 سیاستهاى درآمدى.
ابزارهاى مستقیم دولت براى تأثیرگذارى بر روند دستمزدها و قیمتها به منظور تعدیل تورم است. البته این سیاستها معمولا با فشار بر دستمزدهاى واقعى، موجب تغییر توزیع درآمد نیز مىشوند.
در کشورهاى توسعهیافته، پنج نوع سیاستهاى عمده درآمدى تجربه شده است. یک نوع از آن بر رهنمودهاى ناصحانه متکى است. این نوع سیاست تا حدودى کارفرمایان و کارکنان را تشویق مىنماید تا نسبت به افزایش کمترى در دستمزدها و حقوق به توافق برسند. انواع دیگر شامل تثبیت دستمزدها، قراردادن یک حد قانونى براى افزایش دستمزدها و شاخصبندى دستمزدها است . (115)
.4 سیاست اقتصادى خارجى.
در واقع همان بهکارگیرى سیاستهاى مالى و پولى در رابطه با صادرات و واردات است.
طبیعى است که با توجه به اطلاعات ناکافى و مسائل اقتصادى خاص دوران صدر اسلام، سیاستهاى اقتصادى دولت علوى در یک مفهوم تقریبى و به معناى نسبتا عامترى مورد بررسى قرار مىگیرد .
پیش از آنکه امیر مؤمنان على علیه السلام زمام امور را به دست گیرد، تحولات اقتصادى عظیمى به تدریج در جامعه و حکومت روى داد و مناسبات متعادل اقتصادى عصر پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به شدت دگرگون شد: و عدالت اقتصادى رخ برتافت و استکبار اقتصادى جلوه یافت. این تحول در دوران خلیفه سوم به صورت چپاول اقتصادى و مسکنت مالى، جامعه را به بحران کشاند. ثروتها و دارایىهاى عمومى در اختیار یک طبقه خاص قرار گرفت؛ به طورى که جامعه به شدت گرفتار انبوهدارى و فزونخواهى از یک سو و نیازمندى و نادارى از دیگر سو شده بود.
نگاه مالکمدارانه حاکمان و زمامداران به مردمان و نیز به اموال و دارایىها سبب مىشد که هرگونه که خود مىخواستند با مردمان و حرمت ایشان و نیز اموال و امانتهایى که در اختیار آنان بود، رفتار کنند.
على علیه السلام در خطبه شقشقیه عثمان را اینسان مىشناساند: ... تا سومین به مقصود رسید و همچون چارپا بتاخت، و خود را در کشتزار مسلمانان انداخت، و پیاپى دوپهلو را آکنده کرد و تهى ساخت. خویشاوندانش با او ایستادند، و بیتالمال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر که مهار برد، و گیاه بهاران چرد؛ ... (116) مسعودى دوره زمامدارى عثمان را چنین بیان مىکند:
در ایام عثمان بسیارى از صحابه، ملکها و خانهها فراهم کردند؛ از جمله، زبیر بن عوام خانهاى در بصره ساخت که تاکنون یعنى به سال سیصد و سى و دو معروف است ... در مصر و کوفه و اسکندریه نیز خانههایى بساخت ... موجودى زبیر پس از مرگ پنجاه هزار دینار بود و هزار اسب و هزار غلام و کنیز داشت (117) ... عبدالرحمن بن عوف زهرى خانه وسیعى ساخت. در طویله او یکصد اسب بود. هزار شتر و ده هزار گوسفند داشت و پس از وفاتش یک چهارم از یک هشتم [132] مالش 84 هزار دینار بود. (118) [که در مجموع 2688 هزار دینار مىشود] ابن ابىالحدید معتزلى در شرح بیانات پیشگفته على علیه السلام به بخشش عثمان از بیتالمال به اقوام خود تصریح مىکند: «عثمان چراگاههاى اطراف مدینه را به بنىامیه اختصاص داد و به مروان فدک را بخشید و دستور داد تا از بیتالمال صد هزار درهم به او بدهند. زید بن ارقم مسئول بیتالمال نزد عثمان آمد و در حالىکه مىگریست کلیدها را جلوى او نهاد. عثمان گفت: آیا از اینکه دخترم را عروس کردم مىگریى؟ زید گفت: نه، بلکه من گمان کردم که تو این مال را عوض اموالى که در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم انفاق کردى، دریافت نمودى. به خدا قسم اگر به مروان صد درهم داده شود، بسیار زیاد است. سپس عثمان گفت: پسر ارقم کلیدها را بگذار تا غیر تو را انتخاب کنیم». (119) در این دوره بخشش قطائع و صوافى و زمین موات بسیار فزاینده شده بود، و با وجود اینکه عمربن خطاب در کوفه اقدام به اقطاع نمود، به طلحه و جریر بن عبدالله و الربیل بن عمرو بخشید. (120) اما عثمان در بخشش قطائع فردى سخاوتمند و اهل مسامحه بود. بنابراین بسیارى از بزرگان صحابه، زمینهایى را که گاه به مساحت یک روستا بود، بخشید. عثمانبن عفان به عبدالله بن مسعود (رض) زمینهاى نهرین، به عمار بن یاسر استنیا و به خباب صنعاء را بخشید. عثمان همچنین قریه هرمزان را به سعد بن مالک اعطاء نمود. (121) ابن آدم نقل مىکند که نه رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم و نه ابوبکر و نه عمر زمینى را نبخشیدند و اول فردى که زمین را بخشید و آن را فروخت، عثمان بود. (122) چند نقل ابنآدم با سایر نقلهاى تاریخى درباره اقطاعات پیامبرصلى الله علیه وآله، ابوبکر و عمر سازگارى ندارد؛ ولى این را که اولین فروشنده زمینهاى عمومى، عثمان بود، تأیید مىکند.
مسعودى درباره ثروت شخص عثمان مىنویسد:
«عبدالله بن عقبه گفت که دارایى عثمان در نزد خزانهدارش در روزى که کشته شد، 150 هزار دینار و یک میلیون درهم بود و ارزش زمین او در وادىالقرى و حنین و غیر آن به 100 هزار دینار مىرسید و اسبان و شتران بسیارى بر جاى گذاشت.» (123)
بنابراین طبیعى بود که مردم در زمان عثمان از فزونى خراج بر او شکایت برند. (124) تبعیضات ناروا و سیاستهاى غلط عثمان، موجب شد تا تعلیمات اسلامى پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم که تحول مهمى در مناسبات اجتماعى و اقتصادى ایجاد نمود، کمرنگ شود. امام على علیه السلام در خطبهاى نتیجه دورى جامعه از سنت محمدى صلى الله علیه وآله وسلم را، چنین بیان مىفرماید: شما در زمانى زندگى مىکنید که نیکى از آن رخت بربسته و پیوسته دورتر مىرود و بدى بدان روى نهاده است و پیوسته پیشتر مىآید. شیطان طمع در هلاکت مردم بسته و اکنون زمانى است که اسباب کارش نیک مهیا شده و مکر و فریبش به همهجا راه یافته است. شکارش در چنگال او است. به هرکجا که خواهى چشم بگردان و مردم را بنگر؛ آیا جز درویشى که از درویشىاش رنج مىبرد یا توانگرى که نعمت خدا را کفران مىکند یا بخیلى که در اداى حق خدا بخل مىورزد تا بر ثروتش بیفزاید یا متمردى که گوشش براى شنیدن اندرزها گران شده است، چیز دیگرى خواهى دید؟ اخیار و صالحان کجایند؟ آزادگان و بخشندگان چه شدهاند؟ کجایند آنان که در داد و ستد پارسایى مىکردند و راه و روش پاکیزه داشتند. آیا نه چنین است که همگى از این جهان پست به جاى آنها ماندهاید؟ در میان گروهى فرومایگان که لبها از بههم خوردن و بردن نامشان و نکوهش اعمالشان ننگ دارد. در این حال باید گفت: انا لله و انا الیه راجعون. (125)